یکی از کارهای قشنگی که در ادبستان انجام میشه همزمان و همراه کردن کارهای شیرین و خوشایند با اعمال عبادیه. یکی از این چیزها خوشرویی و خوشبرخوردی امام جماعت ادبستان هست و این که ایشون در استفاده از عطر در نماز، بسیار تأکید دارن و خودشون هم در نماز بسیار استفاده میکنند.خیلی از اوقات در نماز از بچهها با چای یا خوراکیهای دیگه پذیرایی میشه که برای بچهها در اون لحظه خیلی دلپذیره.اون روز از صبح با این نیت به آشپزخونه ادبستان رفتم تا یک حال خوب در نماز جماعت اون روز ایجاد کنم و برای بچهها خاطرهای هر چند کوچیک بسازم.با عشق، آرد رو تفت دادم و روغن رو هم اضافه کردم و زیر شعله رو کم کردم تا کم کم بوی خوب حلوا ادبستان رو پر کنه.توی زنگ تفریح، بچهها میگفتن: خانم چقدر بوی خوبی میاد... بوی حلوا میاد... خانم دلمون حلوا میخواد.من هم که از اول قصد داشتم بچهها همین رو بگن، با روی خوش بهشون میگفتم: بچهها این حلوا رو درست کردیم تا ساعت نماز بتونیم بهتر ازتون پذیرایی کنیم.نزدیک اذان که شد زعفران و هل رو به حلوا اضافه کردم و حلوا رو در دیس کشیدیم و تزئین مختصری کردیم.جاتون خالی که اون روز حلاوت حلوا با حلاوت نماز همراه شد و جمعیت نمازخونه به طرز چشمگیری زیاد شد.و یک خاطره با بوی خوش حلوا، چادرهای سفید ادبستان و اللهاکبر نماز، برای بچهها به جا موند.حقیقتش اینه که بچههامون از فلسفه نماز چیزی نمیدونن و ما باید در مرحله اول با چیزهای کوچیک و ساختن خاطرههای خوب، فرزندانمون رو به عبادت علاقهمند کنیم تا انشاءالله بعدها در سنین بالاتر با تحقیق، فلسفهی عبادت رو متوجّه بشن.
ما نجمالدّینیها دوست داریم شیرینی و خاطره خوب رو برای بچهها در نماز و عبادت بسازیم تا در تمام عمر، نماز رو با عشق و شور به یاد بیارند و بخونند.جای همه در ادبستانمون سبز...